من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

خیانت یک همکار

تو کارخونه یکی از همکارها کارهای حقوق و دستمزد رو انجام میداد و من تو بهمن ماه با کنترل حقوق و دستمزد متوجه شدم هر ماه میلغ قابل توجهی  رو به حساب خودش واریز میکنه شوکه شده بودم.  این شخص کسی بود که به دلیل مشکلات متعدد خانوادگی به شدت  مورد توجه و تحت حمایت مدیر عامل بود و خود من هم به دلیل دقتش درکار خیلی تو محاسبات و  اسناد اون باریک نمیشدم و اون از این اعتماد و توجه سواستفاده کرده بود و با اعلام اضافه کاریهای سوری  تو کارکردها  هر ماه مبلغ مازاد رو از سه چهار میلیون تا بیست میلیون به حساب خودش واریزکرده بود. 

با مطمئن شدن از موضوع ، جریان رو به مدیریت اعلام کردم. و وقتی  با خود این شخص  صحبت شد همه چیز رو اعتراف کرد و گفت به خاطر بیماری مادرش اقدام به این کار کرده و..... 

از طرفی دلم براش میسوخت و از طرف دیگه میدیدم همه این پولها رو  فقط  برای بیماری مادرش  خرج نکرده بود بلکه ۹۰ درصد اون مبالغ صرف ولخرجیها و عملهای زیبایی و...  شده بود و اون داشت بیماری مادر رو هم  وسیله ای برای توجیه خیانتش میکرد. 

در نهایت با توجه به اعترافش به برداشتها مدیریت  تصمیم گرفت طی یک شکایت رسمی رسیدگی به موضوع رو  به قوه قضاییه بسپره و بعد از چند جلسه رسیدگی قاضی مربوطه هم  بدون هیچ تضمینی  اون خانم رو آزاد کرد و ایشون هم در جلسه رسیدگی حاضر نشد و فعلا هم فراری هست.... 

از طرف دیگه مدیریت با پیشنهاد من برای  جذب نیرو به جای ایشون موافقت نکرد و عملا همه کارهای ایشون  افتاد به گردن من که  چند ماهی هم هست که مسولبت  واحد اداری رو هم به من سپردن خلاصه  با این شرایط تا شب عید تا ساعت یازده و نیم شب درگیر کارهای کارخونه بودم. 

  فشار کار ،نگرانی از کارهای دفتر که تو این یک ماه نیم آخر فرصت  نکرده بودم   حتی سر به دفتر بزنم  و حس بدی که نسبت به کار پیدا کرده بودم.  احساس کسی  رو داشتم که داره ازش سواستفاده و بهره کشی  میشه.  اینکه مدیریت تو این شرایط  و بعد از اون قضیه اینطور برخورد میکرد به شدت به من برخورده بود با خودم فکر میکردم آیا این برخورد ها  نیست که باعث میشه دیگران در بهنرین حالت چشمشون رو به تخلفات انجام شده ببندن و یا بدتر ، خودشون هم شریک و همدست دزد  و متخلف بشن ؟ و حالا  که تعطیلات رو به اتمام هست دارم فکر میکنم  با شروع کار چه برخوردی باید داشته باشم ؟

قبل از عید اعلام کردم که بدون  استخدام یک فرد جدید امکان انجام کار وجود نداره و قول دادن که نفر جذب کنن  و من تصمیم گرفتم تا نفر جذب نشه کارهای مربوط به اون رو انجام ندم..... 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد