به سیستم قضاییمون فکر میکنم به احکامی که صادر میشه به جناح بندیهای حاکم بر اون برخوردش با نشریه یالثارت و در مقابل برخوردش با آقای خاتمی به اعدامهای دهه شصت فکر میکنم و ....
برخوردش با پرونده مه افرید خسروی و در مقابل برخوردش با بابک زنجانی .... و چشم پوشیها و برخوردهای سهل انگلرانش با پرونده اختلاسهای دولت قبل ... یاد این موضوع میفتم که جایی خوندم در دولت قبل زمانی که وزارت اطلاعات بدون وزیر بود احمدی نژاد به پرونده های طبقه بندی شده دسترسی داشته آیا این برخوردهای ساده انگارانه با اون اختلاسها در واقع فقط بده بستانهای پشت پرده هست .....؟؟؟؟
جایی میخوندم از اسکله هایی که فقط برای ارگانهای خاصه و جنسهای قاچاق اونجا تخلیه میشه و بدون هیچ مشکلی تحت الحفظ داخل کشور میشه .....
خیلی دردناکه وقتی هیچ چیز شفاف و قانونمند نیست .
کو اون عدالتی که به دنبالش بودیم ......
کجا داریم میریم ؟؟؟؟؟؟؟
اخیرا شرایطی پیش اومد که موجب یک تجربه جدید و بسیار ارزشمند شد . بچه های بیمه شماره من رو به یکی دو تا از شرکتهایی که بدهی حسابرسی داشتن داده بودن و من باید براشون لایحه دفاعیه تنظیم میکردم که منجر به قرار داد شد و من برای تهیه لایحه دفاعیه کلی تو اینترنت گشتم و مطالعه کردم و بخشنامه و مواد قانونی دانلود کردم و یکی ار پرونده ها که بدهی سنگینی هم داشت خیلی وقت برد و من دایم نگران بودم که نکنه از عهده اون بر نیام و اون شرکت هم فرصتها رو از دست بده .....
خوشبختانه دفاعیه کامل و جامعی نهیه کردم و ارایه دادم و منتظر نتیجه هستم ..
بالاخره تیر ماه تموم شد و من یک نفس تازه کردم هنوز بعد از گذشت چهار پنج روز باورم نمیشه که بالاخره تیر رو پشت سر گذاشتیم امسال با وجود نفری که استخدام کرده بودم خوشبختانه فشار کاریم کمتر بود و حضور همکارم کمک بزرگی بهم کرد .
خانمی که با علاقه تمام کار میکنه و مشتاقانه از مسائل جدید استقبال میکنه و از یاد گرفتن موضوعات جدید به هیجان میاد و این آدم رو بر سر شوق میاره و از همه مهمتر قدر شناسی اون هست مثل بعضی از کارمندا نیست که برای محل کار جدید کیسه دوختن و دنبال فرصت هستن برای اینکه یک چیزی بکنن و با هر پرداخت اضافی هر چند کم بسیار رضایتمندانه قدر دانی میکنه و این آدم رو برای ادامه این کار تشویق میکنه.
امسال تابستون تصمیم داشتم داریوش رو بفرستم سرکار و به همین منظور با یکی از دوستان که کارخونه دارن صحبت کردم و خوشبختانه داریوش هم از هفته گذشته میره سرکار البته به عنوان کارآموز . میخواستم که حتما تو خط تولید باشه تا بیکار نباشه و حوصلش سر نره . بعد از یکی دو روز از من میپرسه برای حقوق میخواد حرف بزنه با کی باید حرف بزنه و من و کورش از تعجب چشمهامون گرد شده بود خندیدم و میگم برای کارآموز که حقوق نمیدن شاید هزینه ایاب و ذهاب بدن میگه کاراموز یعنی چه من هم پا به پای بقیه کار میکنم .....
کورش میگه مامان این خیلی پر رو هست من که میرفتم کارآموزی اگر صاحب کار صحبت از حقوق میکرد خجالت میکشیدم اما این میپرسه با چه کسی باید حرف بزنه و .... خلاصه یکی دو رو ز بعد با مدیر تولید حرف زده بود و اون گفته بود کارآموز که حقوق نمیگیره و نمیدونم چه صحبیتهایی شده بوده که میگفت یکی از کارگرها گفته نگران نباش اینجا قبلا کسی بوده که کارآموز بوده و بعد چند ماه تونسته بوده ماشین بخره !!!!!!!!!!! و داریوش تو خونه همه این مکالمات رو تعریف میکرد و اصرار داره که بدونه چقدر حقوق میگیره و من خیالش رو راحت کردم که تقریبا نصف حقوق یک کارگر رو به اون خواهند داد .......
با تموم شدن تیر و کم شدن حجم کارها دارم به یک مسافرت فکر میکنم البته یک کار دفاعیه بدهی بیمه تو دستم هست اون رو آماده کنم یک سفر چند وزه باید برم . بچه ها هم آخر هفته میرن اصفهان دیدن پدرشون . دلم برای دوستان اصفهانی تنگ شده اما به خاطر این کار بیمه فکر نمیکنم بتونم برم .