من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

سستی و رخوت این روزها

امروز به صورت عجیبی دچار رخوت و سستی هستم اصلا گویا دنیا دچار این رخوت و سستی شده.

 کرونا داره چکار میکنه؟ 

بی تحرکی ، نبود هیچ تنوعی در زندگیهامون و یاس و ناامیدی حاکم ، همه و همه دلایل این رخوت هست باید فکری کرد باید برنامه ای بزاریم که تنوع و تحرکی در زندگیهامون ایجاد بشه . 

سفر که نمیشه رفت ، رفت و آمد و میهمانیها که به طور کامل تعطیل شده . دائم سرم تو گوشی هست و دنبال اخبار و خبرها هم جز خبر یاس و ناامیدی چیزی نداره همین گوشی و دنیای اینترنت مانع  از انجام کارهای روزمره خونه و زندگی هم شده و خود همین هم میشه بارفکری بر روی بقیه مشغله های ذهنی ....

برای رهای از این رخوت  کلاس کوهنوردی ثبت نام کرده بودم که اون هم فعلا متوقف شده .

کاش باغی ، زمین کشاورزی چیزی داشتم و با اون خودم رو مشغول میکردم ...



من را به سخت جانی خویشم گمان نبود

من تو کار آدم عجولی هستم و خیلی وقتها بعد از انجام کار خوب که فکر میکنم میبینم با آرامش میتونستم کار رو بهتر انجام بدم .

 یک کار بانکی داشتم که مدتی بود گره خورده بود و چند باری که به بانک مراجعه کرده بودم متصدی مربوطه که اون هم یک خانم هست و مانند خودم عجول ، بهم گفته بود این امکان رو از طریق سامانه بانک خودم باید ایجاد کنم و من با اینترنت بانکم نتوسته بودم اون امکان رو پیدا کنم .. با پشتیبانی تماس گرفتم و اون گفت امکان مربوطه  اول باید توسط بانک ایجاد بشه و بعد من بتونم از طریق اون امکان ، گزارشهای مورد نیازم رو بگیرم . 

امروز تصمیم گرفتم برم بانک و با حفظ آرامش تا کارم انجام نشده از بانک خارج نشم از قبل هم همه چیزهایی رو که احتمالا نیاز داشتن با خودم برده بودم .خانمی که مسول این کار بود ارباب رجوع داشت و طبق معمول با سرو صدای بسیار و خیلی هیجانی داشت با اون ارباب رجوع بحث میکرد صبر کردم تا بحثشون تموم شد رفتم جلو و براش توضیح دادم که امکان مورد نظر رو من نمیتونم ایجاد کنم  دوباره شروع کرد به حرفهای تکراری قبل که من توضیح دادم  با پشتیبانی صحبت کردم و گفتن بانک باید ایجاد کنه  رو کرده به همکارش و از اون میپرسه که اون هم حرف من رو تایید میکنه و بعد یک همکار دیگه از من اطلاعات حسابم رو میگره و بررسی میکنه و میگه بله بانک باید دسترسی رو ایجاد کنه و میگه صبر کن تا اون خانم خودش کار رو انجام بده .  وقتی که من با این آقا صحبت میکردم ارباب رجوع دیگری که مرد مسنی بود در حال جدل با این آقا بود که ازش دو تا کپی جواز کسبش رو میخواست و اون داشت بحث میکرد و من گفتم خوب آقا بگیر برو یک کپی دیگه براش بیار چرا اینقدر بحث میکنی حتما لازم داره که میگه و اون نگاهی به من کرد و برگه رو گرفت رفت کپی گرفت و برگشت و کارش بلافاصله انجام شد . 

اون خانم هم ارباب رجوع دیگه ای داشت که اون رو هم عصبی کرده بودبعد از رفتن اون ارباب رجوع کار من رو انجام داد و دسترسی رو که قبل از عید باید برای من ایجاد میکرد ایجاد کرد گفت با گوشیم چک کنم ببینم درست شد یانه که به دلیل زدن رمز اشتباه نتونستم به نتیجه برسم و اون گفت تا 6 ساعت حساب غیر فعال میشه و بعد از اون میتونم برم داخل حساب و چک کنم .خداحافظی کردم و برگشتم و از اون آقای همکارشون که با آرامش بررسی کرده بود و جواب درست رو داده بود تشکر کردم رسیدم دفتر و با لب تاپ وارد حساب شدم و دیدم بله همه اون چیزهایی که نیاز بود ایجاد شده و 6 ساعت غیر فعال شدن حساب رو هم که گفته بود درست نبود . 

با خودم فکر میکردم چقدر با عدم اطلاع مون و راهنماییهای غلط ناشی از همین عدم اطلاع خودمون و دیگران رو به درد سر میندازیم و چقدر خوبه تا از موضوعی مطمئن نیستیم اظهار نظر نکنیم . فراموش نکنیم همه چیز قابل جبران نیست چه بسا با اظهار نظر غیر کارشناسی ممکنه باعث بشیم خیلی از فرصتها بسوزه و خیلی جاها با بحثهای غیر ضروری و اعصاب خورد کن باعث میشیم مسیر رسیدن به هدف گم بشه یا در بهترین حالتش مسیر رو طولانیتر کنیم و چقدر اتلاف نیرو در اثر این رفتارهای عجولانه  اتفاق میفته . خوبه قبل از انجام هر کاری یک مرور کلی بکنیم و برای خودمون یک نقشه راه ترسیم کنیم و اینطوری قطعا زودتر به نتیجه میرسیم   امروز با خودم تصمیم گرفته بودم آرامشم رو حفظ کنم و با برنامه ریزی ، کاری رو که میخواستم انجام بدم و خوشبختانه کار هم انجام شد کاری که خیلی ساده بود اما با یک برداشت عجولانه و غلط انجام اون عقب افتاده بود و یک مشغله ذهنی برای من ایجاد کرده بود .تو مسیر برگشت خوشحال از انجام شدن این کار مرتب این شعر در مغزم تکرار میشد : 

                                                                                                                         مرا به سخت جانی خویشم گمان نبود

                                                                                                                             

                                                                                                                                  برای همتون ذهنی آرام  آرزو میکنم