امروز صبح با صدای شر شر بارون از خواب بیدار شدم فکر میکردم ساعت 6 صبح باشه که دیدم نزدیک ساعت 9 هست و به خاطر ابری بودن هوا متوجه روشن شدن هوا نشدم . سریع بلند شدم صبحانه رو آماده کردم و خوردم و به سمت دفتر راه افتادم بارون هم بند اومده بود و چه هوای لطیفی شده بود . پیاده روی لذت عجیبی داشت چشمم به کوهها افتاد برف زیبایی روی کوهها نشسته بود .به دفتر رسیدم با حسی خوب کاررو شروع کردم و موضوعی رو که یکی دو روز بود ذهنم رو مشغول کرده بود خیلی زود به نتیجه رسوندم و متوجه شدم اصلا درگیری ذهنیم بی مورد بوده ....
برای همه حال خوب و آرامش آرزو میکنم .
به امید روزهایی که با پایان کرونا آرامش به زندگی همه برگرده .