من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

ذوق خفته شعر گفتن

در جایی این شعر رو خوندم و با خوندنش پاسخی برای اون نوشتم .

شعری که خوندم :

بلدم شعر دو چشمت بسرایم به دمی

معتی واره دل بردن و بستن بلدی؟

بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت 

پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی ؟

این هم پاسخ من :

گفته بودی بلدی پل بزنی از دل خود تا به دلم

زدن یک پل محکم که با چشمک یک غیر نلرزد بلدی ؟

دل من سخت شد از دیدن دل بستن و بگسستن ها

دلبری از دل یک دلبر دل سخت و پر از غم بلدی ؟


و این هم پاسخ اصلاح شده بعد از پیام یاسی عزیز:

گفته بودی بلدی پل بزنی از دل خود تا به دلم 

زدن یک پل محکم که به یک غمزه نلرزد بلدی 

دل من سخت شد از دیدن دل بستن و بگسستن ها

دلبری از دل یک دلبر دل سخت و پر از غم بلدی ؟

روزنوشت

چند روز پیش در مسیرم به سمت دفتر یک ورق کاغذ چسبیده شده به دیواره پل هوایی توجهم رو جلب کرد با خوندنش بغض گلوم رو گرفت . بر روی کاغذ نوشته شده بود فروش یک عدد کلیه و یک شماره تماس هم نوشته شده بود و من هربار یادش میفتم بغض گلوم رو میگیره و اشک در چشمم حلقه میزنه ....

 فقر در جامعه داره بیداد میکنه . چه نیازی باعث میشه شخص به فروش کلیه فکر کنه و چرا انسانی به این حد از استیصال میرسه ؟

استرسهای کار مالی

چند روز بود درگیر  اظهارنامه انحلال یک شرکت بودم و با توجه به اینکه  اولین تجربه ام برای این اظهارنامه بود استرس زیادی داشتم بالاخره اظهارنامه رو آماده کردم و تحویل دادم با خودم فکر میکردم آیا فقط کار مالی پر استرس هست یا استرس کاری وابسته به خود شخص هست و به این فکر کردم که اگر شغل من با جان انسانها در ارتباط بود و من با این وسواس و استرس قطعا صدمات جبران ناپذیری به انسانهای مرتبط میزدم و با این فکر یک احساس گناه بزرگ جبران ناپذیردرمن شکل میگرفت و نتیجه میگیرم که پس خسارت کار حسابداری چندان پیچیده و جبران ناپذیر نیست  . 

گاه فکر میکنم اگر به روستا مهاجرت کنم یا همین اطراف به کار کشاورزی و باغداری مشغول بشم استرس کارم پایان خواهد یافت ؟

گاه به کارهای دیگه مثل فروشندگی ، صندوق داری ، معاملات املاک و...فکر میکنم که آیا  این کارها هم پر استرس هستند ؟

یکی از کارهایی که به نظرم خیلی دوست داشتنی و زیبا هست کار مهد کودک و ارتباط با بچه ها هست . گاه به این کار هم فکر میکنم .