من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

روز مرگیها

این روزها با صحنه های جالبی روبرو میشم  :

از دفتر اومدم بیرون و دارم میرم به سمت خونه از  روبرو دختری داره میاد یک سویی شرت پوشیده که روی اون این نوشته چاپ شده :

اعصاب ندارما                     سمت من نیا        


تو مسیرم از جلو تعمیرگاهی که معمولا ماشینم را برای سرویس و تعمیر به آنجا میبرم و جوان بسیار مودب و دقیقی صاحب آن است رد می شوم میبینم با پسر کوچکش که حدود 4 سال دارد کناار یک قطعه از اتومبیل نشسته اند و پسر کوچک آچار بدست در حال باز و بسته کردن پیچی از آن قطعه هست طبق معمول سلام و احولپرسی میکنیم با لبخند میگویم ماشاالله پسرتون رو هم مکانیک کردین میخدد و میگوید خودش  اصرار دارد که آچار بدست بگیرد و پیچها را باز کند .

 با خودم میگویم کاش پسرهای من هم به فکر ازدواج باشند واقعا دلم نوه میخواهد ....


نظرات 2 + ارسال نظر
مهربانو دوشنبه 7 آبان 1403 ساعت 12:17 https://baranbahari52.blogsky.com/

پسرهات به سلامت باشند عزیزم

ممنون عزیزم

ربولی حسن کور یکشنبه 6 آبان 1403 ساعت 16:58 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
جناب تعمیرکار کار عاقلانه ای کرده. آدم یه کار فنی بلد باشه بهتر از مدرک دانشگاهیه

کنجکاوی بچه و دست به آچار شدنش برای من خیلی جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد