من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

امان از این بلاگفا شدم کبوتر دو برجه

نمیدونم چکار کنم  آدمی نیستم که تغییر برام سخت باشه ولی نمیدونم چرا  با اینهمه بازیهای بلاگفا هنوزم تو اون مینویسم امروز بعد از دو سه روز به هم ریختگی بلاگفا در حالی کهکلی حرف تو دلم تلنبار شده بود تصمیم گرفتم برگردم به خونه جدید و عطای بلاگفا رو به لقاش ببخشم .

این روزها اوضاع شرکت به هم ریخته هست  به دلیل بحران مالی شرکت سه ماهه حقوق نداده و الان دوهفته هست که فقط سه روز از هفته میریم سرکار و سه روز دیگر رو کارخونه تعطیله و از دیروز بحث تعدیل مطرح شده و همه در اضطراب تعدیل هستند و نمیدونن چکار کنن کارگرهای بنده خدا از زمان دریافت مطالباتشون در صورت تعدیل میپرسن و نمیدونن تکلیفشون چه خواهد شد ....

امروز رفتم بانک دنبال  یک در خواست وام که نزدیک به یک ماه و نیمه دادم  میگن مسئولش رفته مرخصی می پرسم چه کسی به جای اون کارش رو انجام  میده میگن هیچ کس ، رئیس کجاست ؟ رفته مرخصی و من مستاصل و کلافه نشستم روی صندلی  و از عصبانیت دارم منفجر میشم و خود اون مسئول اعتبارات نیست و من نمیتونم فریادم رو هم بر سر اون یکی کارمند خالی کنم نشستم و به زور جلوی گریه ام رو گرفتم ....

فضیه وام هم از این قراره که   یک  سرمایه گذاری کوچک 40میلیونی  انجام دادم که از عید به این طرف سی میلیونش رو دادم  وبرای ده میلیون باقیمانده از بانک درخواست وام کردم و برای این وام هر روز با بهانه جدیدی روبرو شدم یک بار به دولتی نبودن ضامن که با وساطت رئیس بانک حل شده بار دیگه به حقوق ضامن و بار دیگه سابقه کار ضامن دیگه میگم خوب این ایراداتی که میگیرین رو چرا تو مشخصات ضامنین که لیست کردین و به دیوار زدین ننوشتین معلومه اینها ایرادات سلیقه ای شما هست  و اصلا چرا همه اینها رو یکباره نمیگین و مردم رو اذیت میکنین و حالا هم که اقا تشریف بردن مرخصی تابستونی و دوباره کار حداقل ده روز دیگه عقب میفته از طرفی هم برای تاخیر این  قسط آخر روزانه باید جریمه بدم . بالاخره مجبور شدم قرض گرفتم و قسط آخر رو دادم تا کی وام رو بگیرم و قرضم رو بدم .... نمیدونم این آدمها چطور اینهمه بی مسئولیت هستن ..... از ما بهتران وامهای میلیاردی مثل آب خوردن میگیرن و .....

از اونجا اومدم بیرون و برای انجام یک سری کارهای شرکت  به سه تا بانک  دیگه سرزدم  بانکها به نحو غیر منتظره ای خلوت هستن دلم حسابی گرفته از اینهمه رکود و مشکلات اقتصادی .....

واقعا چه خواهد شد .......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد