هفته گذشته رو درآذربایجان و در روستای پدری گذروندم به اداره میراث فرهنگی سر زدم و در باره مراحل اخذ مجوز راهنمایی گرفتم چند تا گزینه برای خرید محل رو بررسی کردم و به نتیجه نرسیدم . جالبتر اینه که تو روستا انگار فروش خانه و املاک پدری و موروثی یکجور مایه شرمساری هست و به همین خاطر کمتر کسی پیدا میشه که حاضر به فروش باشه بعد از یک هفته بدون دستیابی به نتیجه مشخص برگشتم خونه .
کارها اونطور که آدم اولش فکر میکنه آسون و راحت نیست . تو هر کاری باید و نبایدها و فراز و نشیبهایی وجود داره که در ابتدا آدم هیچ تصوری در باره اونها نداره .
برگشتم خونه که دنبال کارهای بیمه بیکاریم باشم اون هم که هفت خوان رستم هست من نمیدونم تامین اجتماعی موقع برگردوندن پول خود آدم که طی سالها از حقوقمون برداشت کرده و هیچ خدمات قابل قبولی هم ارائه نداده چرا اینقدر تعلل میکنه ؟؟ حدود دو ماه هست مدارک رو دادم و حالا میبینم انگار اصلا مدارک رو ورق هم نزدن ببینن چی هست فقط الکی نوشتن نقص مدارک و عدم تایید . لیست مدارک مورد نیاز رو ازشون گرفتم و نشونشون دادم که مدارک همونجاهست یکی دو مورد دیگه اضافه کرده و گفته بیار تا رسیدگی بشه رفتم کاملش کردم میگه یک هفته دیگه برم برای گرفتن جواب . با خودم میگم همینه که این مملکت به هیچ جایی نمیرسه هیچکس تو جایگاهی که داره کارش رو درست و مسئولانه انجام نمیده و هیچ آموزش و نظارت قابل قبولی هم وجود نداره ...
من این بومگردی رو باید راه بندازم گویی یک جورایی حیثیتی شده ...
برام دعا کنید
حتما باخانواده میام
بسیار عالی .
همین جمله ت :من این بومگردی رو باید راه بندازم گویی یک جورایی حیثیتی شده... حالمو خوب کرد صفا جون . هیچ چیزی بدون هزینه به سرانجام نمیرسه ، هزینه های مالی ، زمانی و ... اینو من و تو خیلی خوب تو زندگیمون یاد گرفتیم . پس پر توان برو جلو عزیزم
مطمئنم خیلی انرژی مثبت خوبی توش هست و تو میتونی .
مهربانوجون خیلی امیدوارم بهش و میدونم اولش سخت خواهد بود.