این روزها احساس میکنم دچار روزمرگی خسته کننده ای شده ام هیچ چیز من رو به شعف نمیاره . برای من که عادت به چالش دارم زندگی بدون چالش خسته کننده هست . کارهای دفترهم چون طرف حساب هام بدهیشون زیاد شده من رو بی انگیزه تر کرده هیچ کدوم پول ندارن و من یک سال و اندی هست دارم رایگان کار میکنم .
بی دلیل نیست که خیلی ها کار حقوق بگیری رو به کار آزاد ترجیح میدن .
گاهی فکر میکنم دارم تنبل میشم و دنبال بهانه برای جمع کردن دفتر هستم .حتی دنبال مطالباتم از شرکت قبلی نیستم .
البته فکر میکنم فصل زمستان و سردی هوا هم در این کرختی و تنبلی موثر هست .
الانم که زندونی شدیم چه می کنی؟!
من که خودم رو زندانی نکردم با رعایت تمام نکات بهداشتی به کارهام میرسم . ولی موضوع اینه که اوضاع کسب و کار کساده و از پول خبری نیست .
صفا جون هم به اون مسائل مالی مربوطه هم فصل منم تو سرما کند میشم

بوم گردی چی شد؟
بومگردی رو هم چند جا دیدم و سبک سنگین کردم میخوام حساب شده اقدام کنم . الان هم که منتظرم این سرما بگذره ببینم چه میکنم تو روستای پدری .
منم همینطور دارم سعی میکنم فعلا باهاش کنار بیام تا خودش بساطش رو جمع کنه و بره
واای آره چاره ای جز کنار اومدن نیست.
سلام
یک مسافرت نیاز است تا حال بیای
من هم همیشه میگم کارمندی فعلا از هر شغلی بهتر است
چه کار کنی چه نه
آخر برجی حقوق و مزایا و اضافه کاری سر جایش است
یادش به خیر چقدر پول مفت گرفتیم
اضافه کار صد و بیست ساعت
حق سرویس
کمک هزینه ی مسکن
پول لباس سالی دو دست
حق ناهار
سالی سه بار پاداش
همین دم عیدی یک حقوق و دو تا مزایا عیدی می دادند بعد تعطیلات هم باز می دادند
ولی پول بازنشستگی یک برکت دیگه ای دارد !
پول مفت ...


بابا هنوز یک ماه از آخرین سفرم نگذشته اما بی حوصله هستم . میدونم همه این بی حوصلگی مال طلبهام بابت کارهای انجام شده هست که خبری از وصولشون نیست . اوضاع کسب و کار افتضاحه
تا بهار چیزی نمونده :)
وااای آره میترسم تو بهار هم خواب آلودگی غلبه کنه